Header

اسمت که میاد

اسمت که میاد حالم بد میشه
یه تریلی غم از روم رد میشه
مادرم میگه چته بیخودی
باز اسمش اومد دیوونه شدی
میگه چیه باز این حالت شده
خجالت بکش چهل سالت شده
میگه با خودش باز شد عین روح
زیر لب میگه این شب میره کوه
رفیقام میگن‌ بسه بیچاره
بعد پشتم میگن طفلی حق داره
پشتم از تو‌ تو مهمونی میگن
برمیگردم از گرونی میگن
اسمت که میاد همه باهام بدن
انگار سر صف کتکم زدن
انگار نه انگار دیگه بزرگم
میرم بغل مادربزرگم
میرم بغلش‌ میلرزه چونم
میگه گریه کن دردت به جونم
گریه کن اگه غرق آتیشی
اما با گریه ام خالی نمیشی
میدونم اونم دلش رو هواست
اونم جوونیش یکیو میخواست
یکی که اسمش اونقدر بزرگ نیست
یکی که قطعا بابابزرگ نیست
اسمت که میاد همه باهام بدن
انگار سر صف کتکم زدن
انگار نه انگار دیگه بزرگم
میرم بغل مادربزرگم

همچنین ممکن است دوست داشته باشید...

0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *