Header

هوای حوا

دردم ایبن نیست که از حال دلم بی خبری

بی سبب زخم زبان میزنی و میگذری

دردم این نیست که از عشق سراسر شورت

بی کسی سهم منو غصه و دربه دری

دردم این نیست که عاشق شدم و بیمارم

روز در دلهره و شب همه شب بیدارم

دردم این نیس که آلوده اشک است دلم

روزگاریست که با گریه رفاقت دارم

دردم این است که بی درد تو باید چه کنم

نم نمک خرد شدم سیل که آمد چه کنم

چه مرا دوست بداری چه نداری آخر

دل اگر درد اگر درد بخواهد چه کنم

تو مرا همیشه میرنجانی

تو خودت درد مرا میدانی

یاد تو رزق منو روزی من خاطره ات

گله ای نیست که آواره ام میخواهی

دردم این نیست که با من سر دعوا داری

در بهشت منی و نقشه بلوا داری

این درست است که من آدم آدم نیستم

دردم این نست که تو هوای حوا داری

دردم این است که بی درد تو باید چه کنم

نم نمک خرد شدم سیل که آمد چه کنم

چه مرا دوست بداری چه نداری آخر

دل اگر درد اگر درد بخواهد چه کنم

همچنین ممکن است دوست داشته باشید...

0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *